γενναίος

۲

ناخواسته انگشتان کسی را می‌جستم می‌گرفتم – می‌بوییدم   تنها، کوتاه است تنهایی، بلند   از چشم‌ها گذشتم، و اصرارِ دستان دستانی دیگر و جستن ، فعلِ...

ادامه مطلب...

۱

دیگر به زندگی‌ایمانی نیست، پیش رویمان جز کویری دهشتناک نیست، تاریکی بال گسترانیده و چشمان هیچ جنبنده‌ای را نوری نیست. این پایان نیست، افول ممتد است،...

ادامه مطلب...

بخوان و بگذر